۱۳۸۸ تیر ۱, دوشنبه

گل - لوله

براي گلوله اي شايد مي نويسم اين سياهِ مشق را

براي "او" كه مي درد گلوي "تو"را ،

خاموش ميكند فريادت را – فريادمان را –

چگونه ديوانه وار پيش ميروي به سوي او ؟

كه هر ثانيه جان كندن اش برايمان ،

هديه ، كين مي آورد و انتقام.

تو ، تويي كه پيغام كين و تيرگي در مشت داري ،

آهسته تر ، نرم تر ، اين جا سروي بر خاك افتاده است

هیچ نظری موجود نیست: