براي گلوله اي شايد مي نويسم اين سياهِ مشق را
براي "او" كه مي درد گلوي "تو"را ،
خاموش ميكند فريادت را – فريادمان را –
چگونه ديوانه وار پيش ميروي به سوي او ؟
كه هر ثانيه جان كندن اش برايمان ،
هديه ، كين مي آورد و انتقام.
تو ، تويي كه پيغام كين و تيرگي در مشت داري ،
آهسته تر ، نرم تر ، اين جا سروي بر خاك افتاده است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر