۱۳۸۷ اسفند ۱۱, یکشنبه

چشمان بي انتهايت ، آن چشمان بي رمق
دنياي بي‌بازگشتند براي اين دل، دلي كه هيچ ندارد جز دو چشم
كاش تنها مي‌ماندم با چشمانت، گم مي‌كردم خود را
و هيچ نمي‌ديدم جز چشمانت، آن دو چشم بي‌انتها، ولي بي‌رمق را.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

در كوي عاشقان
حراج عشق بود
هر مشتري به بهاي نگاه تو
مبلغي فزود
من هم در آن ميان
جان دادم و گوشه چشمي را خريدم
شرمنده ام ... از اين كه چه ارزان خريدمش