۱۳۹۲ اردیبهشت ۲, دوشنبه

هیچ

نشسته‌ام و لَم داده‌ام روی صندلی پشت کامپیوتر و دقیقاً هیچ‌کاری نمی‌کنم. از راه‌ دوری تازه رسیده‌ام و احساس می‌کنم این راهِ دور باید مدیون باشد به من که این‌قدر خسته شده‌ام و حق دارم بنشینم و هیچ‌کاری نکنم، که به زعمِ من "خستگی‌در‌کُن‌ترین" کار – ضدکار- دنیاست. یک حالت لج‌بازی طوری، بدون این‌که بخواهم به چیزی حتی فکر کنم. مدیتیشن مخصوص به‌خودم. خواستم جایی نوشته باشمش.