۱۳۹۰ فروردین ۲۸, یکشنبه

دوش به دوش

من از تهران با شما صحبت می‌کنم. شهری که هیچ پیاده‌روی سالمی در آن وجود ندارد. قدم زدن‌هایِ خوش خوشانِ بعد از ظهرها به تمرکز بر روی تعداد و عمق چاله چوله‌های پیاده‌رو و با سری رو به پائین می‌گذرد. تعداد تنه‌های رهگذران به تو، بستگی به سرعت قدم برداشتنت دارد.هرچه آرام‌تر، تنه‌ی بیشتری نصیبت خواهد شد. این را هم اضافه کنم که احتمال اصابتِ یک موتورسیکلت از پشت به تو چیزی کمتر از بارش باران در بهار نیست.
خلاصه آن که ایده‌ی پیاده‌روی دونفره با ذهنی آرام در یک بعد از ظهر بهاری در خیابان‌های عادیِ تهران را از سر بیرون کنید-یا حداقل من از سر بیرون کرده‌ام-. در عوض فکری به حال توانایی خود در فرار از چاله‌ها و موتورسیکلت‌ها کنید.

هیچ نظری موجود نیست: