۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

بوسه‌ی شیطانی

زنگ تفریحتان پژمردن گلی‌ست
که از هزاران سرچشمه‌ی امید
به قطره‌ی اشکی دلخوش است
که از چشمان کودکی روستایی فرو می‌چکد

همو که زنگ فیزیک و ریاضی را
با اندوهی چنان به پایان می‌رساند
که جذر خوشی‌هایش، بغض فروخورده‌ی سال‌ها می‌شوند
و می‌داند که باید تقسیم کند درد بی‌نوایی را
بر اعداد تنهایی‌های تاریخی نسلی
که با جمع غم روبروست و تفریق امید

چگونه می‌توان زنگ جغرافی و تاریخ داشت
که ما در جغرافیای این سرزمین
گویی از غافله جامانده‌گان تاریخیم
بی‌خانه‌ترین آواره‌گان این زمینیم

۱ نظر:

ناشناس گفت...

لذت بردیم بسیار از اینهمه توانایی‌ احسنت