ساليان درازيست كه در سختي ها ، مصيبت ها و گرفتاري هايمان به جاي ِ آن كه حاكمان را به ياري بطلبيم ، ناچارا "يار ِ دبستاني" اي كه خود زخم خورده تر از ماست رابه دوشادوش ِ خود فرا مي خوانيم . فريادرَس در اين مملكت خود نفس بُريده است از خلق ، تازيانه مي زند و خود نمك به زخم مي پاشد و ما همچنان بي فريادرسي ، تنها آخرين اميدهاي ِ باقي مانده از خردساليمان، خدا و يار ِ دبستاني را با بغضي در گلو فرياد مي كنيم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر