- همیشه که این طور نیست که مردها از رفتار زنها شگفتزده شوند. گاهی هم زنها از رفتار مردی شگفتزده میشوند. این شاید بازهم دلیلی زنانه داشته باشد. زنها نیز مانند مردها دقیقاً نمیدانند زنها به چه چیزی فکر میکنند و چرا؟ گیرم که از مردها بهتر، اما بازهم درمانده میشوند ار رفتار همجنسانشان. برای همین است که بالطبع آن بسیاری از رفتارهای مرد را در مواجهه با زنان نمیتوانند هضم کنند. این مخلوقات غیرقابل پیشبینی.
- "بعدها به نظرم رسید که یکی از جنبههای دلانگیز نقش این زنان بیکار و بار و کوشا همین است که دست و دلبازی و استعدادشان را، رؤیای دستیافتنی زیبایی عاطفی را -چون آنان هم، مانند هنرمندان، به آن تحقق نمیبخشند و وارد چارچوب زندگانی همگانی نمیکنند- و طلایی را که برای خودشان چندان هزینهای ندارد صرف غنی کردن و رنگ و جلای جواهر دادن به زندگی ملالآور و بیرمق آدمها کنند. آن زن، به همانگونه که آن اتاق را که عمویم با فرنچ سادهاش از او در آن پذیرایی میکرد با زیبایی تنش، پیرهن ابریشمی صورتیاش، مرواریدهایش و برازندگیای که آشنایی با یک گراندوک القا میکند میآراست، یکی دو کلمهی بیاهمیت پدر مرا هم گرفته، با ظرافت بر آنها کار کرده و به آنها شکل و جلوهای گرانبها داده بود، و با مرصع کردنشان به یکی از آن نگاههای آن قدر زیبا و زلالش، که بارقهای از فروتنی و قدردانی هم در آن بود، آنها را به صورت یک جواهر هنرمندساخته، چیزی "خوب و لطیف" در میآورد."
در جستجوی زمان از دسترفته، طرف خانه سوان/ ترجمه مهدی سحابی