۱۳۹۲ خرداد ۲۲, چهارشنبه

رسانه شمایید

یکی دو روز بیشتر به انتخابات ریاست‌جمهوری نمانده است و همچنان کشمکش میان اصلاح‌جویانِ طرفدار رأی دادن و تحریمی‌ها ادامه دارد. نوشته‌ها و گفته‌های دوستانِ طرفدارِ تحریم- که مملو از فحش و ناسزا به رأی‌دهندگان است- دلیل این نوشته است؛

1.     می‌توان با اطمینان بالایی گفت که تمامی هر دو طرف این ماجرای "رأی دادن" و "تحریمِ" آن، در انتخابات دوره‌ی پیش سرخورده شده‌اند. هرکدام به سبک و سیاقی و در حد بضاعت، اعتراض خود را ابراز کرده‌اند و کمی‌ها و کاستی‌هایی نیز داشته‌اند. در روزهایی نه‌چندان دور اما تلخ، دست در دست هم گذاشته‌اند و از باهم بودن دل‌گرمی گرفته‌اند. بسیاری نیز چون من عهد به تحریم انتخابات بستند، بنا به دلایلی محکم در زمانِ خود که آن را هیچ‌ انتظارِ شکستن نداشتیم. پس تا این‌جای کار همه باهم هستیم.

2.     چرخش روزگارِ سیاست و اقتصاد در بسیاری از کشورهای با ثبات‌تر دنیا نیز قابل پیش‌بینیِ مشخصی نیست.که اگر بود این‌همه تئوری‌های رنگارنگ در مورد کاهش ریسک‌های تصمیم‌گیری و یا طراحی سناریوهای مربوط به آینده‌پژوهی بازاری داغ نداشتند. این‌ها را بگذارید درکنار کشور ما که هر روزش حادثه‌ای‌ست و هفته‌ای چند بحران از سر می‌گذراند. پس این سیبِ سیاست و اقتصاد در ایران چرخش بسیار دارد. امروزِ کشور ما و شرایط آن شاید برای بسیاری از ما تاحدودی قابل پیش‌‌بینی بود اما هیچکدام شاید تاکنون این‌گونه رودر رو با آن دست و پنجه نرم نکرده بودیم. بازی‌های سیاسیون است و توطئه یا هرچیزی، ما در آن گرفتاریم و عقل و منطق حکم می‌کند درمورد آن چاره‌ای بیاندیشیم.

3.     این جمله‌ی کلیشه‌ای سیاست جای احساسات نیست یا از این دست را ما شاید با نگاهی به گذشته‌ی خودمان به بهترین وجهی درک کنیم. از روزی که بسیاری از ما در انتخابات سال 84 با صندوق‌های رأی به دلیلِ "دلخوری" قهر کردیم و عرصه را واگذار کردیم تا همین امروز، تا بسیاری از اقداماتِ احساسی دیگر. اگر از گذشته درس نگیریم محکومیم به چشیدنِ تجربه‌های تلخ‌تر.

4.     ما اگر خود را شهروندی مسئول برای جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم بدانیم، لاجِرَم می‌بایست راهکاری برای برون‌رفت از وضعیتی که آن را مطلب خود نمی‌دانیم داشته باشیم. من نیز مانند بسیاری از این مردم، وضعیت مطلوب‌ام فاصله‌ای بسیار با ارزش‌ها و معیارهای کنونیِ اداره‌ی کشور دارد. من نیز با تمام وجود دوست دارم کشورم در چارچوب‌هایی به مراتب متفاوت از وضعیت کنونی اداره شود. اما این را هم می‌دانم که برای رسیدن به آن روز راهی دراز در پیش است و سختی‌های بسیار. این را خوب می‌دانم که برای رسیدن به آن رنجِ روزهایی مثل امروز هم لازم است.

5.     تجربه‌ی بسیاری از کشورها و به‌خصوص کشور ما نشان داده است که اغلب تحولات -چه مثبت و چه منفی- از روزهای پیش و پس از انتخابات شکل گرفته است. جالب آن‌که اتفاقاتِ ظاهراً تلخِ پس از انتخابات نیز در کشور ما همواره به افزایش آگاهی و هم‌دلی در جامعه منجر شده است. این یکی از هزینه‌های دموکراسی و آزادی است. بنا به تجربه‌ی تاریخیِ خودمان و مطالعه‌ای سطحی در در بسیاری از کشورهای دنیا می‌توان گفت صندوقِ رأی بهترین محل برای آغاز تحولاتی‌ست که متنِ جامعه را هدف قرار می‌دهد. از انتخابات 76 بگیرید تا 84 و در آخر هم 88. تمامی این انتخابات- چه با نتایج مطلوبِ ما و چه برخلافِ آن- منشأ تحولی در جامعه شده‌اند که اکنون، در زمان حال می‌توان به جرأت گفت بسیاری از مردم ما خواسته‌هایی به مراتب تحول‌خواه‌انه‌تر در سر دارند. سهمِ بزرگی از این آگاهی عمومیِ درحالِ فزونی، مدیون شرکت در انتخابات است. و در کنارِ آن بگذارید شواهدی از تحریم را که در بسیاری از موارد نه تنها به سلبِ مشروعیتِ نظامِ حاکم منجر نشده است که به تثبیت قدرتِ یک‌دست در آن نیز کمک کرده است. به‌همین دلیل است که تمامیت‌خواهان "نمی‌خواهند" ما و شما در انتخابات شرکت کنیم. از دیدِ آن‌ها ما باید منفعل بمانیم و مرعوب بازی‌های سیاست شویم و خود را هیچ‌کاره بدانیم.

6.     انتخابات بهترین فرصت برای ایجاد دوباره‌ی شوق و امید در جامعه است. همانطور که در همایش‌های نامزدهای تحول‌خواه کاملاً مشهود است، خودِ نامزد در حاشیه است و مردم، مردمِ با امید، در متن. شعارها رنگی دیگر دارند و زنده‌ شدنِ موج امید و روزنه‌ی رهایی‌ هستند و نه فقط صرفاً طرفداری از نامزدی خاص. این را بگذارید در کنارِ این حقیقت، که خیزش پرامیدِ مردمی برای تحول‌ و سعاد‌ت‌خواهی‌ای که از سال 76 آغاز شد، اکنون در حال تسخیر تک‌تکِ خاکریزهای مخالفین است. این واقعیت با پیوستنِ اصول‌گرایانِ شناخته‌شده‌ی سابق به این جریان و به راه افتادن در پشت سرِ این موج قابل مشاهده است. همراهی چهره‌هایی چون حسن روحانی و علی مطهری با این جریان نشان‌دهنده‌ی منطق قوی و ماهیتِ صادقانه‌ی این جریان است که می‌تواند بدونِ در اختیار داشتنِ حداقل امکاناتِ رسانه‌ای خاکریزهایی از مخالفین را با صبر، آرامش و مهربانی تسخیر نماید و ردای اصلاحات را بر دوش آنان نیز بیفکند. در خیابان با سایه‌ها می‌جنگید حال آن‌که در میدان‌های وجدان مردم، خاکریزهایتان پی‌درپی درحال سقوط است. بیانیه 16 ام.

7.     موضوع قبلی در شرایطی بروز کرده است که فضای جامعه را یک‌سره نا امیدی فرا گرفته بود. این فرصتی تاریخی برای مردم بود که امیدِ از دست‌رفته‌ی خویش را بازیابند. فرصتی برای ابراز دوباره‌ی خواسته‌هایی که بنظر می‌آمد مردمِ ما دیگر خسته شده‌اند از پیگیری‌اش یا فراموش شده‌اند. این فرصت کِی می‌توانست ظهور کند؟ با اعتراضاتِ خیابانی؟ کدام اعتراضات و در چه فرصتی؟ تحریم‌ها و جنگِ خارجی؟ چه‌کسی می‌تواند بگوید جنگ برای کشوری سعادت به‌همراه آورده است؟ پس همین فرصتِ نقد را باید غنیمت شمرد و به گشودنِ روزنه‌ای پرداخت که فرصت ابراز وجودِ بیشتر به جریانِ آگاهی‌مدار ایرانی دهد تا به توسعه‌ی راه‌های ارتباطیِ خود بپردازد و سپس قدم‌های بعدی را بلندتر بردارَد.  

8.     همه‌ی این‌ها را بگذارید در کنار این گفته‌ی بارها تکرارشده که از انفعال و بی‌عملی چه دستگیرمان می‌شود؟ هیچ. پس راهِ باقی‌مانده استفاده از فرصت‌ها جهت زنده کردنِ امید در میان جامعه است. فارغ از نتیجه‌ی انتخابات- چه بُرد و چه باخت که دو سرِ تمامی انتخابات است- چراغِ شوق و امیدی که دوباره روشن شد نباید خاموش شود. هدف غنیمت شمردنِ فرصت جهت زنده کردن هم‌دلی‌هاست.

9.     بسیاری می‌توانند دلایلِ خود را برای رأی دادن یا تحریم داشته باشند. این‌ها صرفاً دلایل "من" هستند و با دیدگاهی که می‌‌تواند برای من و جامعه‌ام روزگاری بهتر در پی داشته باشد. همانطور که جدا از داستانِ انتخابات نیز به‌دنبال درپیش گرفتنِ سبکی از زندگی هستم که دیدگاه‌های من را نیز انعکاس دهد. این حداقل کاری‌ست که از من به‌عنوان شهروندی معمولی بر‌می‌آید تا نشان دهم که تنها پیش از انتخابات به یاد این موضوعات نمی‌افتم. اما چیزی که مهم است هم‌دلی میانِ ماست. چیزی که نباید فراموش کرد پرهیز از برچسب زدن و توهین است که هدف نهاییِ همه‌ی ما درونی شدنِ فرهنگی‌ست که هرکسی را برای اتخاذِ تصمیمات‌اش برپایه‌ی استدلال‌ها، تجربیات و برداشت‌های شخصی‌اش آزاد بگذارد بدون آن‌که دچار طوفانِ توهین شود. توهین‌های بسیار دوستان تحریمی من را خوشحال‌تر و مصمم‌تر کرده است که در گروهِ آن‌ها -یعنی تحریمی‌ها- نیستم.

10.  همه‌ی نُه بندِ بالا می‌توانند دلایلی باشند برای آن‌که من به این نتیجه برسم که سرافرازانه به اصولگرای گذشته، میانه‌روی امروز و اصلاح‌طلبِ فردا، آقای حسن روحانی رأی دهم. با این امید که "او" هم از بند رهایی یابد.

هیچ نظری موجود نیست: