۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه

زُل‌ بزن

هِی بالا میاریم، هِی دوباره قورتش می‌دیم. داستانِ من و شماست، توی این سی‌سال. ولی همینه، چاره‌ی دیگه‌ای نداریم، داریم؟ ولی من می‌گم این‌دفعه اگر به هاشمی رأی می‌دیم، بهش افتخار نکنیم، اسم حماسه نگذاریم روش و شلوغش نکنیم. توجیه‌اش نکنیم حداقل، بدونیم برای این‌که وضع اقتصادی-سیاسیِ همین "الان"‌امون رو می‌خوایم بهتر کنیم این‌کاررو می‌کنیم و آینده؟ چند بار زنده‌ایم ما ایرانیا؟ و طبعاً گور بابای آیندگان. گول نزنیم خودمون رو و بزرگش نکنیم. به‌روی خودمون نیاریم که کم آوردیم، خب؟
اگه خواستید رأی بدید بنظر من صبح روز رأی‌گیری لباستون رو بپوشید، آروم و تنها، بی‌سر و صدا، انگار که دارید می‌رید نون بخرید یا روزنامه، برید توی صف وایستید، بدون بحث، سر پایین، رأی بدید و برگردید. آروم و قدم‌زنون، انگار روزنامه‌ای خریدید که می‌دونیدَم توش چی نوشته، تیترها رو می‌تونید حدس بزنید، بی‌هیجان. رسیدید خونه یه پیک سِک یه‌ضرب برید بالا و یه کام بگیرید، پاهارو بندازید روی میز و به بی‌بی‌سی فارسی زُل بزنید، تا ابد. ما همیشه زُل‌زدگان تاریخیم ناسلامتی.

۵ نظر:

ناشناس گفت...

خیلی خوب و صادقانه بود به خودمان میتوانیم دروغ نگوییم در خرده بحثهای روشنفکری

ناشناس گفت...


توصیف را بسیار بسیار دوست

داشتم.انگار روزنامه ای خریدید که

می دونید توش چی نوشته...

نه برادر.نه دوست عزیز.من بی خیال

رای چهار سال پیشم نمی شوم.هی می

خواهم ننویسم این روزها.نمی شود.نمی

گذارید.

این مملکت به قول بلاگ زن روزهای ابری

هنوز یک رای ، یک رئیس جمهور به ما

بدهکار است...

چه می گویید شما؟؟؟....

ناتمام گفت...


توصیف را بسیار بسیار دوست

داشتم.انگار روزنامه ای خریدید که

می دونید توش چی نوشته...

نه برادر.نه دوست عزیز.من بی خیال

رای چهار سال پیشم نمی شوم.هی می

خواهم ننویسم این روزها.نمی شود.نمی

گذارید.

این مملکت به قول بلاگ زن روزهای ابری

هنوز یک رای ، یک رئیس جمهور به ما

بدهکار است...

چه می گویید شما؟؟؟....

ناتمام گفت...


بلاگ اسپات هم خوب نیست این روزها!

Ente گفت...

فعلاً که با این داستان‌های پیش اومده تکلیف ما هم روشن شد. مارا به خیر این جماعت امیدی نیست