۱۳۸۹ تیر ۳۰, چهارشنبه

جنگ به مثابه‌ی شبی سیاه

اما من نمی‌توانستم مرگ آن پسربچه ‌ی سوخته در آب‌جوش را از ذهنم پاک کنم. یک بدبیاری بود، همین و بس. پسربچه در تاریکی و در چند قدمی مادرش به آن قابلمه خورده بود. اما جنگ، جهت و حسی کلی به حماقت چاره‌ناپذیر یک بدبیاریِ تصادفی می‌داد که تنها، غیر مستقیم، می‌شد به حساب دستی نوشت که اهرم جریان برق مرکزی را پایین می‌آورد، به خلبانی نامرئی که در آسمان وزوز می‌کرد، به افسری که مسیر خلبان را تعیین می‌کرد و به موسولینی که تصمیم به جنگ گرفته بود.‏

ورود به جنگ/ ایتالو کالوینو/ ترجمه‌ی اعظم رسولی